سفارش تبلیغ
صبا ویژن


تصویری از هنر مردم

موزه هایی که روح دارند
پدر و مادر شهید رضایی
پدر و مادر شهید رضایی در زمین زراعیشان در روستای خورشبر، بخش بایگ، شهرستان تربت حیدریه

یادداشت ذیل در شماره هشتاد همشهری پایداری منتشر گردید که چکیده ای است از نگاه های قبلی و فعلی گلمیخ به مقوله میراث دفاع مقدس.

اول اینکه:
ما عادت کرده ایم هر وقت برای ورود به یک موزه ورودی می پردازیم و وارد آن می شویم . با حوصله و وله به در و دیوار و اشیاء موزه نگاه کنیم. جلوی هر غرفه بایستیم. فکر کنیم، سوال کنیم و به خاطر بسپاریم. و بعد اگر مقررات اجازه می دهد عکس تهیه کنیم و یا کمی هم چانه بزنیم و قانون عکاسی ممنوع را زیر سوال ببریم. و اگر متصدی موزه اجازه نداد، از عکسهایی که خود موزه تهیه کرده است خریداری نمائیم .
و نمیدانم چرا نسبت به چیزهایی که اسم موزه روی آن نیست، در چهار دیواری موزه اسیر نگشته، سیستم دزدگیر و محفظه خلاء ندارد و برای دیدن آن از ما پول نمی گیرند، انقدر بی تفاوتیم. نگاهشان هم نمیکنیم چه برسد به اینکه از آن ها عکس و نمونه تهیه کنیم و چه برسد به آنکه بخواهیم از آنان محافظت کنیم.
دوم اینکه:
همیشه کارشناسانی هستند که برابر یکسری ملاک ها تشخیص می دهند یک شیئ شرایط حضور در یک موزه را دارد یا نه. آیا میراث به حساب می آید یا نه. بودنش و باقی ماندنش فایده ای برای نسل های آینده دارد یا نه؟
حال اگر آن ملاک ها مخدوش بود و یا کارشناسان کارشناس نبودند یا مطابق یک الگوی وارداتی و غلط تربیت شده بودند و یا مدیرانی داشته باشیم که حواسشان نباشد یا خدای ناکرده دوستان نادان و دشمنان دانایی داشته باشیم که عزم محو میراث نسلهای آینده را داشته باشند، تکلیف اینهمه میراثی که نه تنها به موزه ها راه نمی یابند بلکه کسانی با جدّیت در حال تخریب آن هستند چه می شود؟
نباید ما با معیارهایی متفاوت به همه چیز دور و برمان بنگریم و مدیران رامتنبّه کنیم و افکار مخّرب را عقب بنشانیم و میراث مظلوم نسل مظلوم آینده را نجات دهیم؟
سوم اینکه:
در نگاهی اجمالی به موزه های دفاع مقدس کشورمان خصوصاً و به موزه های جنگ دنیا عموماً، میتوان فهمید که یک موزه دفاع مقدس که به تناسب تفاوت دفاع مقدس با سایر جنگها، باید با سایر موزه ها متفاوت باشد، حداقل باید از چهار خصیصه برخوردار باشد: شأنیت مکانی، اصالت اشیاء، تفاوت در ارائه و تاثیر در روایت.
در نگاه اول، مکانیت موزه است کهباید خود دارای اصالت و ارتباط با موضوع باشد. ارتباطی تاریخی یا محتوایی. بر اشیاء به نمایش گذاشته شده نیز هرچه زمان بیشتری گذشته باشد، با ارزش ترند و اعتبار بیشتری دارند. لذا ماکت ها و بازسازی ها همیشه ارزش کمتری نسبت به اشیائی دارند که متعلق به خود یک اتفاق است.
نوع ارائه نیز که بیشتر به بعد تکنیکال قضیه نظر دارد، بسیار مهم است. این ارائه است که باعث می شود ارزش یک شیئ و یا پیامی که با خود دارد برای مخاطب قابل فهم و دوست داشتنی شود. استفاده از تکنیک های هنری و رسانه ای در این مرحله بسیار به کار می آید. و بالأخره آنچه در همه جا به آن لیدر می گویند و ما به آن راوی، با تکیه بر ادبیاتی محکم و انتقال حسّ چهره به چهره یا بقولی تأثیر نفس،  تیر خلاص را در انتقال میراث موجود در یک موزه رها می کند.
بااین چند مقدمه کوتاه و مختصر به دیدار چند موزه می رویم. موزه هایی که با وجود میراث فراوانی که در خود دارند، به شدت در حال تخریب طبیعی و مدیریتی است!

ارائه های مردمی:
گلزار شهدای فریمان که فعلا از یکسان سازی نجات یافته است
گلزار شهدای شهرستان فریمان که تاکنون از یکسان سازی نجات یافته است.

کافیست یک شب جمعه به یکی از گلزارهای شهدا بروید. در گلزار شهدای انقلاب و دفاع مقدس، ما با هر چهار محور فوق الذکر روبرو هستیم. این مکان، محل دفن یک شهید است یعنی جایی که در فرهنگ دینی و ملی ما محل زیارت است. دعا در آنجا مستجاب است. مهبط ملائکه است. ما و نسل های بعد از ما در آنجا حضور پیدا می کنند، درد دل می کنند و میثاق می بندند.و چون پیکر یک شهید در آن نهفته است، خود بخود دارای یک شأنیت کامل از حیث مکانی است.
اگر گلزاری که شما می روید در یک آبادی دور یا یکی از قطعات نجات یافته ی بهشت زهرای تهران از بازسازی باشد، با ویترین ها و سنگ قبرهایی روبرو می شوید که آثار و یادگارهای متعدّد از شهید، دستنوشته ها و عکسهای او، آثار دست مادر و خواهر شهید، اشعار و رجزهای منتخب از سوی خانواده و بالأخره سازه ای را می بینید که به فراخور تمکّن مالی پدر شهید تهیه شده و این یادگارها را در خود دارد. اینهمه یادگار، علاوه بر اصالت ذاتی خود به شیوه های مختلفی ارائه گردیده اند. ارائه هایی مبتنی بر تکنیک های ساده و صمیمی و کاملا شخصی و دیکته نشده.
 و بالأخره کافی است بر سر یک مزار بنشینید، فاتحه ای بخوانید و سر صحبت را با آنکه روبروی شماست باز کنید. خواه آن شخص مادرو پدر یا فرزند یا خواهر یا دوست و یا همرزم شهید و یا حتی دلداده به او باشد. دیگر چه چیز می خواهیم که باور کنیم ارزش گلزار شهدا- اگر خرابش نکنیم ازارزش موزه ای که میلیاردها خرجش کرده ایم، بیشتر است؟
علاوه بر آنچه گفته شد در برخورد با گلزارهای شهدا و ملاقات با سنگ مزارها، بقعه ها و ویترین ها، ما همزمان به چند موضوع ارزشمند برخورد می کنیم:
- اولاً این ارائه ها از حیث هنری اصالت و زیبایی خاص خودشان را دارند و تا حد زیادی بومی هستند.
- این نوع ارائه دارای تنوعی زیباست که بر یکسان بودن پلان قبرستان غلبه کرده و مخاطب را از سردرگمی و حس یکنواختی در می آورد.
- ویژگی های فردی و اعتقادی هر شهید را بدون هیچ واسطه ای و به شکل های مختلف روایت می کند.
تا حد زیادی آرمان ها، سلایق و حتی موقعیت اقتصادی خانواده را نشان می دهد.
همانطور که دفاع مقدس مردمی بود، این ارائه ها نیز مردمی است و از آفت دولتی بودن منزّه است.
- مردمی است پس به راحتی با مردم سخن می گوید و مفاهمه ای بدون واسطه با مخاطب خود دارد.
حال باید با این همه موزه ی زنده و ذیروح به اسم بازسازی عمرانی، برخوردی تخریبی کنیم؟
نمی دانم چند مورد در کشور مثل نمونه ای که من در گلزارشهدای خلیل آباد کاشمر دیده ام وجود دارد. بقعه ای فلزی سال ها بر مزار امامزاده واجب التعظیم سید مرتضی (سلام ا... علیه) در کاشمر استوار بود. این بقعه کوچک و محقر، خود یعنی یک شأنیت و اصالت بی نظیر با فرهنگ و تاریخ تشیع.
مزار شهید فخار در گلزار شهدای خلیل آباد کاشمر
بقعه شهید فخار در گلزار شهدای خلیل آباد کاشمر قبل از تخریب

پس از آنکه ضریح جدید قلمکاری بر مزار اما مزاده نصب می شود، این بقعه به اداره اوقاف کاشمر منتقل می گردد. پس از چندی پدر شهید فخار از شهدای انقلاب- این بقعه را خریداری کرده و پس از پیروزی انقلاب بر مزار فرزند شهیدش نصب می کند. و باز این تقارن یعنی پیوندی نمادین میان تاریخ تشیع و فرهنگ انقلاب و شهادت در عصر ما. فکر میکنید اگر این پیشینه در اختیار دیگران بود با آن چه می کردند؟ و فکر میکنید در راستای سیاست مزار زدایی چه بر سر این نماد و میراث بی نظیر آمده؟ در حال حاضر این مزار در سیطره بتون و میلگرد اسیر گردیده و حتی خانواده نمی دانند بقعه منصوب بر آن به چه سرنوشتی دچار شده! شاید مدیزان مدبّر، این میراث گرانبها را بقیمت آهن غراضه فروخته باشند.

هنرهای فوق تجسمی:

موزه شهدا- تهران

هنر شهیدان البته شهادت بود. اما گاه آثاری برای ما به یادگار گذاشته اند که علاوه بر ارزش هنری آن، انتساب آن آثار به یک شهید، اعتقادات و آرمانها و زاویه نگاه او بر ارزش آن می افزاید.
در مرکز فرهنگی خرمشهر و موزه دفاع مقدس همدان و یا موزه شهدای تهران با برخی از این آثار روبرو می شویم . اما دونکته حائز اهمیت است. اولا لزوما نباید ما به دنبال آن باشیم تا از یک شهید که از اصحاب هنر و رسانه بوده است یک اثر کلاسیک و دارای تعریف خاص هنری را به عنوان یک اثر ذی قیمت حفظ کنیم. چه بسا یک رزمنده گمنام که با یک روش غیر تکنیکی اثری خلق کرده باشد و حلول روح او و ایده و افکارش در آن اثری متفاوت و تاثیر گذار به وجود آورده باشد. ثانیا بنا نیست فقط به چیزهایی مثل خطاطی و نقاشی و گلدوزی و سوزن دوزی و .... عنوان هنر اطلاق کنیم. آیا شهیدی که دفترچه آموزش تخریب یا دیده بانی خود را با بهترین شکل ممکن صفحه آرایی دستی کرده یک اثر زیبای دفاع مقدسی به وجود نیاورده است؟ ایا شهیدی که در یک برگه ی نامه برای کوچکترهای خانواده شکلک طراحی کرده یا عنوان نامه را با خودکار تزئین کرده یا پاکت نامه خود را که حامل وصیتنامه اوست رمز گذاری نموده است اثری درخور نگهداری برای آشنایی نسل های بعد با روحیات و ذائقه رزمندگان ما خلق نکرده؟ ثالثا از این ها که بگذریم اگر هنر را به عنوان مطلق فنّ بگیریم ، چه بسا اختراعات و ابتکارات کوچک و بزرگی که از شهدا یادگار نمانده است که حاکی از خلاقیت خالق آن است. البته گاهی بعضی از آثار در تقاطع همه این ویژگی ها قرار دارند و دارای همه آن ها هستند. مانند نقاشی شهید بهروز مرادی بر روی درهای آهنی موجود در مرکز فرهنگی خرمشهر.
این نمونه ها و نمونه هایی از این دست در خانه های کشور فراوانند، و باید به خانواده هایی درود فرستاد که این آثار را تا کنون در بهترین شرایط حفظ کرده اند و به دست مدعیان حفظ امانت که تا کنون هزاران امانت به دستشان تخریب و مفقود گردیده نسپرده اند.شاید این مادران و خواهران شهدا، هنوز در انتظار یک امانتدار واقعی هستند که در شرایطی صحیح از میراث شهیدشان محافظت نماید و تا با خاطری جمع این یادگارها را به او بسپارند. اگر این آثار جایی رد ویترین موزه اشغال نکنند لا اقل می توانند در مخازن مورد محافظت اصولی قرار بگیریند.

کوچه هایی که موزه اند:
کوچه موزه دفاع مقدس
خیابان آیت الله عبادی- مشهد

اگر یک روز که میخواهیم در راه بازگشت از محل کار مثل هر روز از خیابان اصلی به فرعی بپیچیم، مثل همیشه مسجد را رد کنیم و بعد در انتهای چند کوچه پایین تر به خانه برسیم، ناگهان متوجه شویم که ورودی اولین فرعی با زنجیر بسته شده، یک دکه نگهبانی گذاشته اند و برای ورود به کوچه بلیط می فروشند و تازه وقتی وارد می شویم ببینیم در کمرکش کوچه روی دیوار یکی از خانه ها شیشه کشیده اند و از اطراف آن را نورپردازی کرده اند و جلوی آن زنجیر طلایی یا طناب مخملی سرخ کشیده اند تا کسی به آن نزدیک نشود، شاید تازه یادمان بیاید که این خانه، خانه یک شهید است و شاید تازه متوجه شویم که دیوار نوشته روی آن آنقدر مهم است که باید به شکلی حفظ، به فضایی بهتر منتقل و برای نسل آینده از آن نگهداری شود، زیرا مادر و پدر شهید در کمال عظمت این زبان حال را بر روی دیوار نوشته اند: ((عزیزم اصغر جان، با شهادتت افتخار بزرگی نصیب خانواده ات نمودی.)) در حالی که درباره آن این جمله امام به چشم می خورد: ((اسلام به شما شهید پروران افتخار می کند.))
بسیارند دیوار نوشته هایی که توسط مردم نوشته شده است تا: با افتخار نشان دهند که این خانه، یک خانه شهید است. به همه دنیا بفهمانند که در جنگ پایداری خواهند کرد، تا یکدیگر را به رفتن به جبهه و تبعیت از امر امام دعوت کنند. تا جملات امام و شهیدان را نصب العین هر روز مردم رهگذر قرار دهند...و ما این همه عظمت را به جای بازسازی، رنگ زده ایم و پر از لوزی ها و مربع های زرد و آبی کرده ایم.
شاید اگر برخی صاحبخانه ها مردانگی نکرده بودند و پای شعار روی دیوارشان نیاستاده بودند، امروز همین چند دیوار نوشته هم باقی نمانده بود.
درباره این دیوارها می شد و البته هنوز هم می شود چند کار کرد. اول شناسایی و ضبط نمونه، دوم پژوهش میدانی و تدوین تاریخ شفاهی هر دیوار. مثلا اینکه این دیوار را چه کسی چه هنگامی و در چه شرایطی خلق کرده؟ چه کارکردهایی در محلّه داشته؟ چه خاطراتی از این دیوار و خالقش موجود است؟ خالق اثر کجاست و چه می کند و... سوم دسته بندی و برنامه ریزی برای ترمیم و تکنیک های احیا چهرام ترمیم آن هایی که ممکن است و پنجم انتقال دیوارهایی که دارای ویژگی های برتری نسبت به سایرین هستند به موزه. بدیهی ست برخی از دیوارها هم که از ویژگی های بسیار کمتری برخوردارند در این برنامه نخواهند گنجید. و البته زحمت بسیاری از این دیوارها را مدیران زیبا سازی شهری کشیده اند تا برای نسل های آینده مشکل احیاء و انتقال پیش نیاید!

و این همه چیزهایی که هست!
و در پایان در هر موزه ای که تاکنون رفته ام نه چرخ خیاطی هایی را دیده ام که مادران ما در مساجد با آن ها لباس رزم می دوختند، نه قبض های بیست تومنی و ده تومنی را دیدم که پدران ما توی کوچه و در مغازه از ماشین های بلندگو درا کمک به جبهه گرفته اند، نه قلک هاب نارنجک شکل و قدس شکلی را دیدم که خودمان پر از پول خورده می کردیم و به مدرسه می بردیم، نه پاکت نامه هایی که در تتنوع زیاد و طراحی های زیبا خبر سلامتی برادرانمان را برای ما می آورد.... هر چه بود ماکت بود و باز سازی – إلّا قلیلاً-.
تمام این چیزها و خیلی چیزهایی که هست را برخی از مدیران نیست گمان می کنند. من گمان می کنم در زمانی که سال ها از جنگ گذشته و بسیاری از آثار در دست امانت نداران مستهلک و مفقود شده و به تبع آن اطمینان صاحبان یادگاری ها نیز مستهلک گردیده، دو چیز لازم است. اول دور انداختن نیست، و جستجوی جهادگونه. و دوم ایجاد مخازنی استاندارد برای نگهداری آثار و نمایش آثار به اسم صاحبان آن و عدم تملّک یادگارها توسط موزه یا هر سازمان دولتی. در اینصورت من حق خواهم داشت با یادگارهای موجود در خانه ام به اسم خودم و تحت مالکیت خودم در موزه ملاقات کنم. و آن را با آرامش خاطر برای فرزندم به ارث بگذارم.
نمی دانم چطور این اتفاق در بانک ها افتاده ولی برخی مدیران درباره این کار درموزه های دفاع مقدس از ترجیع بند معروف نمی شود و نیست و نمر دهند و ... استفاده می کنند!

موزه هایی که روح ندارند
پارک موزه دفاع مقدس- تهران
پارک موزه دفاع مقدس- تهران

آنچه نوشتم و شما خواندید از نگاه من روح یک موزه دفاع مقدس بود. روح را با پول نمی شود ایجاد کرد. روح را از خارج هم نمی شود وارد کرد. روح را با استیلای تکنولوژی هم نمی شود القا کرد. همان کاری که ساحران بنی اسرائیل نتوانستند که نتوانستند.
روح حقیقتی است که اگر از کالبد موزه های دفاع مقدسمان بگیریم یا زیر بار تکنولوژی دفنش کنیم، چیزی برای نسل های آینده باقی نگذاشته ایم. یک موزه هر چقدر هم (های تک) باشد،- کما این که تکنولوژی برای ارائه لازم همهست- با آمدن یک تکنولوژی برتر، دماغش به خاک مالیده خواهد شد. این روح دفاع مقدس است که همیشه می ماند.
امیدوارم وقتی دخترم به بازدید هر  موزه دفاع مقدسی که می رود، انگار کند که به بهشت رضا آمده، یا به خانه ساده روستایی برای دین مادر یک شهید. اگر تکنولوژی هم بلد است آرزوی مرا برآورده کند، بسم الله...

مفصّل تر در همین رابطه:
سوگنامه ای بر مزارهایی که شهید شدند(1)
سوگنامه ای بر مزارهایی که شهید شدند(2)
هنرهای فوق تجسمی (1)

هنرهای فوق تجسمی(2)
کوچه های موزه دفاع مقدس

حافظه های دیواری

 


نوشته شده در دوشنبه 90/7/11ساعت 12:40 عصر توسط محمدرضامیری نظرات ( )

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >